جدول جو
جدول جو

معنی مهر باختن - جستجوی لغت در جدول جو

مهر باختن(صِحْ حَ تَ)
عشق ورزیدن. محبت داشتن:
ماهی دو سه مهر باخت با او
زآنگونه که بود ساخت با او.
نظامی
لغت نامه دهخدا
مهر باختن
عاشق شدن، مهر ورزیدن، دوست داشتن، عشق ورزیدن، مهربستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از در باختن
تصویر در باختن
باختن، بازی کردن
کنایه از از دست دادن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ تَ)
کمر شکستن و بی طاقت ماندن از بیم و غم. (غیاث). طاقت نیاوردن کمر و متحمل نشدن باری را. (آنندراج). طاقت نیاوردن کسی تحمل باری را. (فرهنگ فارسی معین) :
گران است بار فراق آن قدر
که کوه از کشیدن ببازد کمر.
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
ز بار رشک ظهوری کمر ببازد کوه
تحملم ندهد کاش بار مفت من است.
نورالدین ظهوری (از بهار عجم و آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عِ بَ شِ کَ تَ)
نظربازی کردن. چشم چرانی کردن. تماشای زیبائی ها کردن:
کس عیب نظر باختن ما نکند
زیرا که نظر داعی تنها نکند.
سعدی.
صوفی نظرنبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی.
سعدی.
مردم چشم من ار با تو نظر باخت چه شد
عشقبازی صفت مردم صاحب نظر است.
سلمان (آنندراج).
چون ز حال دل صاحبنظرانی غافل
تو که در آینه با خویش نظر باخته ای.
صائب (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ کَ دَ)
کنایه از سر فدا کردن. (آنندراج). در راه کسی از جان گذشتن:
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن.
سعدی.
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
بازی نرد کردن، بازی شطرنج کردن، قماربازی کردن، لعب کردن شعبده کردن: مهره انجم ز زرین حقه ساخت با فلک در حقه هر شب مهره باخت. (منطق الطیر. چا. دکتر گوهرین 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره باختن
تصویر زهره باختن
بسیار ترسیدن نامردی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمر باختن
تصویر کمر باختن
طاقت نیآوردن، کسی تحمل باری را: (گران است بار فراق آن قدر که کوه از کشیدن ببازد کمر)، (نور الدین ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفت باختن
تصویر مفت باختن
برایگان از دست دادن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکر ساختن
تصویر مکر ساختن
مکر کردن خدعه کردن: (ابوسفیان و اصحاب وی کعب اشرف را گفتند ... نباید که این مکر میسازید بر ما،) (کشف الاسرار 539: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
بازی کردن باختن، خرید و فروخت کردن بیع و شری کردن، بخشیدن عطا کردن، وام دادن قرض دادن، از دست دادن باختن، (تصوف) محو کردن اعمال ماضی از نظر خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهره باختن
تصویر مهره باختن
((~. تَ))
بازی نرد، قمار، قمار کردن، حقه بازی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهره باختن
تصویر زهره باختن
((زَ رِ. تَ))
بسیار ترسیدن
فرهنگ فارسی معین
مفت ازدست دادن، به رایگان دادن
متضاد: مفت به چنگ آوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جان باختن، جان فدا کردن، جان بازی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد